انتخاب رهبري جامعه و امام امت در زمان غيبت، توسط "امت"است، چه مستقيم و چه غيرمستقيم، امّا در انتخاب غيرمستقيم هم تا وقتي"امت" خود به پذيرش "امام" نرسد و عملاً با وي بيعت نكند، امامتمنعقد نميشود و شكل نميگيرد. نه تنها چارچوبهاي حقوقي وقانوني، تضمين كننده و تأمين كننده اين شرط است، بلكه طبيعتِ رابطهامت و امام، چنين حقيقتي را اقتضاء ميكند. از آنجا كه "امت" در بيعت با"امام"، درصدد انجام يك تكليف شرعي است كه آن را بر خود واجبتلقي ميكند، پس ملاحظات مادّي از قبيل جلب منفعت براي خود يا بهقدرت رساندن يكي از اعضاي باند و حزب و گروه و قوم و قبيله خود،براي آحاد امت، مطرح نيست، آنچه مطرح است و مهم، احراز شرايطياست كه در شريعت، براي "امام امت" تعيين شده است، همانگونه كهمقلدين، در گزينش مرجع تقليدِ خود، نه هر كه را بپسندند و تمايل داشتهباشند، بلكه هر كه را "واجد شرايط مرجعيت" باشد، برميگزيند، زيراگزينش مرجع و يا انتخاب رهبر، يك امر ديني و شرعي است و ضوابطو مختصاتي كه در شريعت آمده است، مورد لحاظ و عمل قرارميگيرد.
تاریخ: 1 آذر 1389برچسب:ولایت فقیه ,
ارسال توسط مدیر وبلاگ
برخي گمان كردهاند كه نظام مبتني بر "ولايت فقيه"، همان ماهيتنظامهاي سلطنتي را دارد و فرِق عمدهاي بين آن دو نميباشد. بعضيديگر هم تصور كردهاند ولايت فقيه، چون متكي به بيعت و قبول مردماست، ماهيتي دموكراتيك دارد و تفاوت عمدهاي با نظامهايمردم سالار ندارد.
ارسال توسط مدیر وبلاگ
آخرین مطالب